سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی | ایمیل من | من در یاهـو | شناسنامه من  RSS  تنگ چشمیِ بسیار، جوانمردی را زشت و برادری راتباه می کند . [امام علی علیه السلام]
نگرد نیست !! چهارشنبه 87 اردیبهشت 4 ساعت 6:38 عصر

                                                       باسمه
ا م ن ی ت ش غ ل ی
کی میدونه یعنی چی؟؟ کی میتونه برام تفسیرش کنه؟؟ کی میتونه بگه اگه بخوای کار کنی و خوب هم کار کنی اما این 9 حرف وجود نداشته باشه، چطور میشه کار کرد؟؟ چطور میتونی خوب و با مسئولیت کار کنی، اما به کسی حتی نگی بالای چشمت ابروئه، چون هیچ مرجعی برای حمایت در قبال مسائل آتی وجود نداره.
چطور میشه تو کار انضباطی، حق برخورد نداشته باشی و باز هم خوب کار کنی؟؟ چطوره اصلا با دیدن مشکلات و بی انضباطی ها رومون رو بکنیم اونور و به روی خودمون نیاریم!! نمیدونم اونوقت با وجدانمون چه باید بکنیم؟؟ به کجا داریم میریم؟ وقتی حتی برای برخورد با بچه های خاطی پشتوانه نداریم ، چه باید بکنیم؟؟؟
آقا ما امنیت شغلی نداریم. به کی باید بگیم؟ به کی باید بگی که تو آموزش و پرورش، معلم جماعت امنیت شغلی نداره، چه برسه به ما ناظما و دست اندر کارای اجرایی و انضباطی!!
به کی باید بگیم و چی باید بکنیم؟؟؟!!!
چند صباحی اومدن و برا رسیدن به اهداف شوم خودشون از دانش آموز جماعت و نسل جوون، مایه گذاشتن و این رو آوردن به روز این بچه ها و خانواده ها هم ،......
چی بگم؟؟ چی بگم از مادری که خودش رو به خواب زده و یحتمل با توپ و تانک هم بیدار نخواهد شد؟؟؟ چی بگم؟ چی بگم از پدری که صبح میره به دنبال یه لقمه نون و امنیت خانواده رو به مادری میسپاره که چاره رو در مخفی کردن مسائل میدونه؟؟
چی بگم؟ چی بگم از بچه ای که سکوت مادر رو در قبال خلافهایش، نه تعبیر به دلسوزی، که برداشت به نفع خود می کنه؟؟
چی بگم از قوانین خشک و بی مایه ی آموزش و پرورش که روز به روز تهی تر از اصل قانون در شیرازه ی خودش ، میشه و کسی هم نیست چیزی بگه؟
چی بگم از معاونت فلان، وزارت  آموزش و پرورش که بدون نگاه به عواقب و حتی بدون نظر خواهی از یک مسئول مدرسه، میاد و سخنرانی میکنه و ورود موبایل رو بدون عواقبش به مدرسه آزاد اعلام میکنه، بدون اینکه حتی بخشنامه ای وجود داشته باشه و ....فقط و فقط حرفی زده و .....
چی بگم از معلم و مدیر و ناظمی که ......
چی بگم که اگه بخوان خدایی کار کنن باید با تهدید به خودکشی و این قبیل چیزا روبرو بشن و هیچ مرجعی هم برا حمایت و پشتیبانی کاری وجود نداره. و حتی اگه یه صبح تا ظهر هم بد و بیراه بشنون و تهدید هم بشن، باز هیچ کجایی برا دادخواهی وجود نداره!! و اگر هم برخورد نکنن ، نمیتونن دیگه بقیه ی بچه ها رو تو مدرسه جمع کنن و باید به امون خدا رها کنن.
چی بگم؟؟؟ شما بگین.

انتها و ختم کلام
ببخشینم که اصلا حوصله ندارم و این چند کلام رو هم برا آرامش خودم نوشتم.
جاتون نه خالی. تموم این دو روز رو از تقریبا 8 صبح تا ظهر در حال شنیدن ..... و ..... هستیم.
آخه نتونستیم چشممون رو به روی خلاف یه بچه که مادرش هم دوست نداره از خواب غفلت بیدار بشه، ببندیم. چه باید کرد؟؟ 
ایها الناس، ما امنیت شغلی نداریم!! چه باید بکنیم؟؟؟

*برای ندا خانم گل
عزیز من نمیدونم چی باید انجام بدم؟؟ چه کمکی از دستم بر میاد؟؟ در خدمتم. نمیدونم چطور باهات ارتباط برقرار کنم؟ تنها راه، مسنجره. اگه کار ضروری بود، ادم کن عزیزم در خدمتم.

                                                                  یا رب نظر تو بر نگردد.


 
متن فوق توسط خانم ناظم نوشته شده است | نظر دیگران(نظر)


 لیست کل یادداشت های این وبلاگ